پیری دورانی است که پیش روی همه نیست. خیلیها ممکن است پیر نشوند؛ یعنی درنهایت تأسف و تألم به پیری نرسند. به قول معروف «جوانمرگ» شوند یا به قولِ ژوله عزیز که پای عکسهای مانایادها: الوند، یداللهی، لرستانی و مریم میرزاخانی نوشت: «پیر نشدی جوون»، پیری را نبینند. در هر حال این روزها یکی از چالشهای مهم بازار داغ فضای مجازی، چالش پیری است. چالشی که با کمک نرمافزار انجام میشود و دست خیلیها را به خیلیهای دیگر بند کرده است. البته در این بین برخی هم بر این باورند که در پس این نرمافزار، اهداف سودجویانهای وجود دارد و امکان جاسوسی و بهرهگیری از آن برای بیگدیتا متصور است. در هر حال این مدِ تازه که مَد دریای مجازیها شده، بهانهای است برای بازنشر یادداشت احسان محمدی که در «عصرایران» منتشر کرده است.
اینستاگرام را که باز کردم، نخستین عکسی که دیدم «محمد» بود؛ دوستی که شجاعانه با بیماری سرطان میجنگد. آخرین خبری که از او داشتم ششماه قبل بود؛ حالا صورتش چروک، موهایش سفید و چهرهاش خسته بود. تنم لرزید که بیماری چطور او را در هم شکسته است؛ اما برایش کامنت گذاشتم: «دل قویدار رفیقِ همیشه خوشتیپ»!
کمی پایینتر چند دوست دیگر را دیدم که پیر شده بودند؛ انگار وقتی مثل اصحابکهف خواب بودم زمان چند ده سال جلوتر رفته بود. طبیعی نبود و خیلی زود متوجه شدم چالش جدید است. FaceApp. نرمافزاری که با آن شما را به شکل طبیعی پیر میکند. طی چندساعت، اینستاگرام به خانه سالمندان مردانه تبدیل شد. زنها و دخترها از آن استقبال چندانی نکردند؛ اما مثل ویروسی که فقط مردها به آن مبتلا میشوند، از همه جا سر درآورد، از ستارههای سینما تا اعضای تیمملی والیبال و حتی وزیر ارتباطات!
میشود آن را در میان سرگرمیهای جدید دستهبندی کرد؛ اما چرا از چیزی که میترسیم استقبال میکنیم؟ «پیری» در تعریف عمومی دورانی است که زیبایی و طراوت جوانی را دست میدهیم، بدن تحلیل میرود، در مناسبات اجتماعی به بازی گرفته نمیشویم، از کار بازنشست میشویم (البته در مورد بسیاری از مقامات کشوری در ایران این امر صدق نمیکند) و دریغادریغ شروع میشود... پس چرا تمایل داریم پیر شدن خودمان را ببینیم و به اشتراک بگذاریم که دیگران ببینند؟
برخی هم بر این باورند که در پس این نرمافزار، اهداف سودجویانهای وجود دارد و امکان جاسوسی و بهرهگیری از آن برای بیگدیتا متصور است. بیشتر مردم اما توجهی به این موضوعات ندارند؛ یک موج تازه است و به آن میپیوندند و هر کسی با داشتن عکس شما میتواند، نسخه پیریتان را سفارش بدهد و لازم نیست حتماً به صورت شخصی این کار را بکنید.
سن امید به زندگی یونانیان و رومیان باستان، حدود ۳۵سال بود؛ این را مقایسه کنید با سن امید به زندگی ژاپنیها که بالاتر از 85سال است یا ما ایرانیان که نزدیک به 76سال شده است. شاید نوادگان ما قرنها عمر کنند. این موضوع ارتباط مستقیمی با بهبود خدمات پزشکی، تغذیه، مسائل روانشناختی و از بین رفتن مخاطراتی مانند جنگ دارد. با این همه هنوز «سالخورگی» و «پیری» یعنی نزدیکشدن به پایان زندگی؛ امری که انسان از آن گریزان است و قرنهاست در پی یافتن اکسیر جوانی حتی شاخ کرگدن را میجوشاند، میخورد و افاقه نمیکند!
در نهانِ این سرگرمی ممکن است این تصور باشد که پیری آن قدر از ما دور است که دوست داریم زودتر آن را ببینیم یا گمان میکنیم ممکن است هرگز پیر شدنمان را نبینیم و کنجکاو میشویم. جلبتوجه و شنیدن تحسینهایی مانند «شما تو پیری هم خوشتیپ هستید»، بیتأثیر نیست. این روزها کسب «لایک» در شبکههای اجتماعی از نان شب واجبتر شده است.
نخستین بار نیست که چنین چالشهایی راه میافتد؛ قدیمیهای فیسبوک در ایران یادشان میآید چالشی به اسم «چگونگی مرگ» بود که در آن به شما میگفت چطور از این دنیا خواهید رفت. تصادف، بیماری، سقوط از کوه و... فانتزی بود؛ اما این یکی با کیفیت بسیار خوبی تصویر دوران سالخوردگی را پیش چشم آدم میآورد. اگر تنها حُسن این چالش، قدردانستن همین سالهای «توانستن» باشد، چالش مفیدی است. اینکه در دوران پیری «کاش وقتی جوان بودم» تکیه کلاممان نشود.
زندگی در ایران این روزها دشوار است. فشارهای اقتصادی و اجتماعی بسیاری از جوانها را از شناسنامهشان «پیرتر» کرده است؛ اما همین عکسها نشان میدهد «پیری» واقعی هنوز از راه نرسیده است. این عکسها شاید کمک کند سر برگردانیم و با احترام و همدلی بیشتر به سالخوردههای محترم پیرامون خود نگاه کنیم؛ آنها که مثل ما گمان میکردند وقت برای زندگی بسیار است و حالا کووو تا پیری!